خودروهای چندمنظوره یا همان (Multi-Purpose Vehicle) MPV، در بسیاری از کشورهای جهان بهعنوان یک گزینه محبوب برای خانوادهها، سرویسهای تشریفاتی و حتی استفادههای نیمهتجاری مطرح هستند. طراحی این خودروها بر پایه نیاز به فضای بیشتر، چیدمان صندلی انعطافپذیر و راحتی در سفرهای بلندمدت انجام میشود. اما در ایران، بازار این نوع خودروها همواره محدود، حاشیهای و ناموفق بوده است. طی سالهای اخیر نمونههایی مانند کیا کارنز، رنو اسپس، هایما 7X، فردا سوبا M4 و مدل برقی بستیون نات در بازار ایران عرضه شدهاند که با وجود داشتن نقاط قوت فراوان، هیچکدام بهموفقیت چشمگیری دست نیافتهاند. این شکست پیدرپی، تنها به مسائل فنی یا قیمتی مربوط نمیشود؛ بلکه دلایل فرهنگی، ذهنی، ساختاری و حتی هویتی در آن نقش دارند.
تصویر قالب ذهنی: MPV یعنی خودروهای خدماتی یا ونهای مدارس
یکی از مهمترین دلایل اقبال سرد به MPV ها در ایران، به ذهنیت اجتماعی و تصویر ذهنی عمومی بازمیگردد. در ذهن بیشتر مردم، خودرویی که بلند، جادار و چندصندلی باشد، یا ون خدماتی است یا مخصوص سرویس مدارس؛ حتی خودروهایی که تلاش کردهاند طراحی مدرنتری داشته باشند، مانند هایما 7X یا سوبا M4، نتوانستهاند این نگاه را تغییر دهند. نگاه مردم بهخودرو، اغلب از فیلتر ظاهر آن عبور میکند و طراحی تخت قسمت عقب MPV ها و کشیدگی آنها، با ذهنیت رایج از یک خودرو لوکس، زیبا یا خانوادگی همراستا نیست.
بازاریابی در فضای اشتباه
اگرچه برخی از شرکتها مانند فردا موتور یا سایر تولیدکنندگان سعی کردهاند MPV ها را با عنوان «خودروهای لوکس خانوادگی» بهبازار معرفی کنند، اما این تبلیغات بههدف نخورده است. درواقع بازاریابی نادرست سبب شده است مشتریانی که میتوانستند جذب این مدل خودروها شوند، هرگز توجه جدی به آنها نداشته باشند. برای مثال، کسانی که بهدنبال فضای بیشتر برای سفرهای خانوادگی هستند، بیشتر بهسمت کراساوورهایی مثل تیگو 7، X5 یا فیدلیتی میروند تا یک MPV واقعی. چرا؟ چون تبلیغات و معرفیها نتوانستهاند تمایز این کلاس را با کلاسهای رایجتر برای مخاطب روشن کنند.
نبرد ناعادلانه با کراساوورها
زمانی که خودروهای کراساوور به بازار ایران راه یافتند، نقطه عطفی در سلیقه عمومی شکل گرفت. این خودروها که ارتفاع بیشتری نسبت به سدانها داشتند و درعین حال ظاهر شاسیبلندها را تداعی میکردند، بهسرعت محبوب شدند. در مقایسه با آنها، MPV ها ظاهر تهاجمی، طراحی هیجانانگیز یا حتی رینگهای بزرگ و خطوط برجسته بدنه ندارند. آنها خودروهایی منطقی و آرام هستند؛ اما سلیقه عمومی در ایران مدتهاست که بهسمت انتخابهای احساسی و چشمگیر رفته است. درچنین شرایطی، MPV محکوم به شکست است؛ نه بهدلیل بیکفایتی، بلکه بهدلیل ناهماهنگی با ذائقه بازار.
فقدان تنوع و عرضه محدود
عامل مهم دیگر، عرضه محدود و تنوع اندک MPV ها در بازار ایران است. برخلاف SUV ها که اکنون از برندهای مختلف چینی و ایرانی گرفته تا نمونههای وارداتی ژاپنی و کرهای آنها در بازار حضور دارند، MPV ها در بازار ایران همواره میهمان ناخواندهای بودهاند که گاهی آمدهاند و بیصدا رفتهاند. وقتی تنوع وجود ندارد، مقایسه و انتخاب نیز بیمعناست. خریدار ایرانی که علاقهمند به انتخاب میان چندین گزینه مشابه است، در مورد MPV ها معمولا با یک یا دو گزینه روبهرو میشود که نه نمایندگی فروش فعالی دارند، نه خدمات پس از فروش مناسبی.
خدمات پس از فروش؛ حلقه مفقوده وفاداری
همیشه گفته میشود که بازار خودرو تنها به کیفیت اولیه حساس نیست؛ بلکه شبکه خدمات پس از فروش و پشتیبانی بلندمدت است که اعتماد مشتری را میسازد. بسیاری از MPV های عرضهشده در ایران، مانند کیا کارنز یا سایر خودروها، پس از مدت کوتاهی به فراموشی سپرده شدند. نبود قطعات، تعمیرکار متخصص و حتی اطلاعات فنی کافی در نمایندگیها، باعث شد دارندگان این خودروها حس رهاشدگی پیدا کنند. این تجربهها بهشکل خاطرهای ناخوشایند در ذهن بازار باقی ماندهاند و حتی نسلهای جدیدتر MPV نیز قربانی همین بیاعتمادی شدهاند.
سهم ساختار شهری و ترافیک در انزوای MPV
از منظر دیگری هم میتوان به ماجرا نگاه کرد: ساختار شهری ایران، بهویژه در شهرهای بزرگ، مناسب استفاده از MPV نیست. خیابانهای تنگ، جای پارک محدود و شرایط پرترافیک باعث میشود خودروهای کوچکتر یا جمعوجورتر، بیشتر بهکار بیایند. MPV ها بهدلیل طول بیشتر بدنه و ارتفاع بلندتر، گاهی برای عبور از مسیرهای باریک شهری یا پارککردن در فضاهای محدود، دردسرساز میشوند. این عامل بهویژه در تصمیمگیری خانوادههای شهری که خودرو را هم برای رفتوآمد روزانه و هم برای سفر میخواهند، اثرگذار است.
فقدان نوستالژی یا پیشینه تاریخی
درحالی که کلاسهایی مانند وانت، سدان یا حتی هاچبک در ذهن ایرانیها جایگاههای تثبیتشدهای دارند، MPV هیچگاه بخشی از خاطره مشترک مشتریان داخل بازار کشور نبوده است. حتی در دهههای ۷۰ و ۸۰ که بازار وارداتیها تنوع محدودی داشت، این خودروها نقش پررنگی نداشتند. نبود یک «نوستالژی خودرویی» در ذهن جمعی باعث میشود مردم با این دسته از خودروها احساس غریبی داشته باشند. آنچه آشنا نیست، بهسختی اعتماد میآورد؛ حتی اگر کاربردی و مفید باشد.
قیمتگذاریهای نادرست و مقایسه ناعادلانه
درنهایت، مساله قیمت همواره مهم است. بسیاری از MPV هایی که وارد بازار ایران شدند، یا در محدودهقیمتی SUVهای پرطرفدار بودند یا حتی گرانتر. این موضوع، قدرت مقایسه عادلانه را از محصول میگیرد. وقتی یک خریدار با بودجه ۱.۵ میلیاردی میان یک MPV هفتنفره و یک کراساوور شیک و مدرن قرار میگیرد، تمایلش بهسمت گزینهای میرود که تصویری قویتر از پرستیژ و کلاس اجتماعی به او بدهد. MPVها از این منظر همیشه بازنده هستند؛ حتی اگر روی کاغذ امکانات بیشتری ارائه دهند.
جایگاه جهانی MPV ها؛ بازاری زنده با چهرهای دگرگون
در بازار جهانی، MPV ها همچنان جایگاهی معتبر و کاربردی دارند. در کشورهای توسعهیافته، این خودروها برای خانوادههای پرجمعیت، کسبوکارهای کوچک و سرویسهای فرودگاهی و تشریفاتی کاربرد فراوانی دارند.
خودروسازانی مانند تویوتا با مدلهایی چون آلفارد و سیِنا، هوندا با اودیسه و کیا با کارنیوال، بهطور مستمر MPV هایی با امکانات لوکس و طراحیهای مدرن عرضه میکنند. حتی در بازار چین که مهد کراساوورها و سدانهای اقتصادی است، کلاس MPV در حال تحول و مدرنسازی است و برخی برندهای چینی مانند گک، وولینگ و بایک، MPV هایی با ظاهر شبهشاسیبلند و کابینهای دیجیتالی روانه بازار کردهاند.
این تحولات نشان میدهد MPV ها در سطح جهانی در حال پوستاندازی هستند و برخی از آنها مرزهای طراحی بین MPV و SUV را درهم میشکنند تا بیشتر مورد توجه مخاطب قرار گیرند. بنابراین برخلاف ایران، در بازار جهانی این کلاس هنوز زنده، پویا و در حال تحول است.
آینده مبهم و چشمانداز نامعلوم
با اینکه بازار جهانی همچنان برای MPV ها زنده است و خودروسازانی چون تویوتا، کیا، هوندا و حتی برندهای چینی به تولید و عرضه آنها ادامه میدهند، در ایران چشمانداز روشنی برای این کلاس خودرویی دیده نمیشود.
بر این اساس نه تنها ورود مدلهای جدید با تردید همراه است، بلکه تجربههای شکستخورده گذشته هم مانعی برای جسارت دوباره شرکتهاست. بهنظر میرسد تا زمانی که نگرش اجتماعی، ساختار بازار و فرهنگ مصرف خودرو در ایران تغییر نکند، MPV ها همچنان بیخانه و مهجور باقی خواهند ماند.
قربانیان بیگناهِ سلیقه و ساختار
خودروهای MPV نه از نظر فنی ضعیفاند، نه فاقد کارایی. آنها قربانیان سلیقه بازار، محدودیتهای فرهنگی، ضعف در عرضه و تبلیغات و البته بیاعتمادی مصرفکننده هستند. در کشوری که مصرف خودرو بیش از آنکه تابع منطق باشد، تحتتاثیر احساس، ظاهر و ارزش نمادین است، محصولاتی که بیش از همه به نیاز واقعی پاسخ میدهند، گاهی بیش از همه نادیده گرفته میشوند.